مهسا و حسین عشق ما

دومین بهار زندگیت مبارک

شهزاده زیبای ما! دومین بهار زندگیت زیبایی دوچندان به بهار ما نیز داد. امسال عید نیز کلاً اراک بودیم. گرچه در پی آنفلونزای بدی که در اسفند گرفتی و بلافاصله بعد از بهبودیت واکسن 18 ماهگی رازدی بسیار ضعیف شده بودی و کلاً عید تب و بدن درد داشتی. اما بعد از اتمام تعطیلات و بازگشت به خانه کلاً خوب شدی و سرحال اومدی. مهسا در کنار سفره 7 سین مامان بزرگ (مامان طیبه)   مهسا و مهدیس خونه منیره جون (دختر خاله مامان) دارن با اسباب بازیهای آقا مهدی حال میکنن دوچرخه محمد حسین رو با دوچرخه پسر همسایه عوض کردی و مشغول گردش... 13 به در مهسا با زهرا دخترعمه قربون اون دندونات  (٣١ فروردین 91) ...
31 فروردين 1391

16 و 17 ماهگی

(٢٦ بهمن 1390) مهسای عزیز من. 17 ماه است که وجود نازنینت گرمی بخش زندگیم است. طنین قشنگ صدایت بخصوص وقتی مرا با آهنگ قشنگی "ماما" صدا میزنی وجودم را غرق شور و شعف میکند. گاهی اوقات برای بازی هم که شده میگی "ماما" و من مثلاً دو متر بالا میپرم و میگم "بله" و دوتایی غش میکنیم از خنده. قربون اون دندونای قشنگت که خنده هات رو دو چندان زیباتر کرده. الان 4 تا دندون بالا داری و دو تا پایین . فکر میکنم دندون آسیات هم قراره در بیاد چون گاهی اوقات انگشتت رو روی دندونات میکشی به اضافه یه جیغ کوچولو. کلماتی که میگی: ماما  بابا دوپ= توپ   آبَه=آب     میام نیام =خوراکی اعم از غذا و تنقلات   به بهی=خوراکی   اَل...
29 فروردين 1391
1